آمد و کار مرا یکباره مشکل کرد و رفت
آن سروش نیکبختی در دلم دیری نماند
آمد و یک چند در این خانه منزل کرد و رفت
داشتم از عشق او در دل دوصد نقش امید
لیک هر نقشی که در دل بود زایل کرد و رفت
خواست تا سازد خلاص از غم مرا از من گسست
چارهی کار من آسان بود مشکل کرد و رفت
مؤید ثابتی