ای ستاره ی تنها
در کدامین لحظه ی این شب
شب تاریک
با ماه آشتی خواهی کرد؟
و سوار بر جاودانگی افق
براین
تازیانه خونین
نظر خواهی دوخت؟
ای ستاره ی تنها
ای آخرین ستاره
پیش از طلوع از این دشت برو
و
پیام اینجا را به کهکشان ها برسان
و آنان را بگو
شهاب هاشان ببارانند
بر این ویران، سترون، دشت وهم انگیز
و ویران تر ز ویران
هدیتی آرند
شاید
تولد دوباره دنیا
اسطوره ی آدم وحوا را
نداشته باشد.
محسن مهدی بهشت
" و آنان را بگو
شهاب هاشان ببارانند
بر این ویران، سترون، دشت وهم انگیز
و ویران تر ز ویران !! "
این قسمت از شعر زیباتر و از بار موسیقایی بالایی برخوردار است
در ضمن تا :
" هدیتی آرند
شاید"
شعر بصورت نیمایی است اما در :
"تولد دوباره دنیا
اسطوره ی آدم وحوا را
نداشته باشد. "
گویا وزن از دست می رود !
... و در آخر ارادتت به شعر و ادبیات و برجسته سازی آثار فاخر قدما ستودنیست
بدرود!
آقای "محسن مهدی بهشت" این شعر را سروده اند؟
محسن این شعر را با نوشته زیر برایم فرستاده است:
من شعری زیبا از شاعری سراغ دارم که در تمام عمرش این شعر را سرود و بس
خب این شاعر جز خودم کسی نیست
چه ستاره امید بخشی، آدم دلش می خواهد پی ستاره را بگیرد و دنبالش برود و در خیالش سرانجام خوش شهاب باران را نگاه کند، انگار با این ستاره فریب گندم و انگور و تردید نان و شراب دیگر در شریان سرخ تازیانه رسوب نمیکند.
تصویرها پویا و زنده اند از خواندن این شعر یاد شعرهای شاملو می افتم.
من اگر این شعر را دوست نداشتم شاید الان شاعر شده بودم.
شدت علاقه ی من به این نگذاشت من این کار را ادامه بدهم.
کار خوبی کردی. معلوم نیست دومی هم به همین خوبی دربیاد. تجربه دارم که میگم.
من این شاعر را می شناسم و بسیار مشهور هستند بیتهای زیادی هم وزن شاهنامه سروده اند ، به طوری که برخی بیت های الحاقی شاهنامه از ایشان است .البته آن شعرها را با نام مستعار «ابوالقاسم مهدی بهشت» سروده اند!
هر چند این قسمت شعرشان:«تولد دوباره دنیا» مرا به یاد شعری از حافظ می اندازد:
فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو در اندازیم
از تواضع این شاعران بزرگ است که می خواهند ناشناس بمانند، نه چیز دیگر!
این شعر صاحب احساس وزین وفوق العاده ای بود
بسیار وهم انگیز
خیال انگیز
و عاشقانه ماه و ستاره بود با شهاب وکهکشان
لذت بردم
نویسا باشید جناب مهدی بهشت
می دونستم که خوب در نمی اد.

خیلی از نویسندگان هم هستند که یک کتاب می نویسند و حتا جایزه ی بهترین اولین کتاب را هم می برند ولی دیگه دومی نداره. چرا که خیلی وقت ها خودشان را می نویسند. و آدم خب خودش را خیلی خوب می نویسد. یا آرتیست های سینما که یک فیلم بازی می کنند و ............. تمام.
البته در مورد من این طور نیست و من در زمینه ی شعرهای حماسی گاهی قلمی می زنم در کامنت های وبلاق وزین خانم پروانه و ابوالقاسم تخلص من است.
ممنون از خانم فروزان.
در تایید فرمایش جناب محسن با تخلص ابوالقاسم.... و ما هم مشعوق می شویم
بسیار عالی است
شعر های حماسی مرا پر از انرژی می کند
اگر جنگی بشود
و منهم در ان سهیم باشم
اولین کسی هستم که در صف خط مقدم می جنگد
البته با دو شعر حماسی که بخوانم چنین می شوم
یادتان نرود که حتما باید با اشعار حماسی شارژ شوم
والا از ترس پا به فرار می گذارم
حتما برای خواندن اشعار جناب مهدی بهشت به وبلاق خانوم پروانه میروم
وقتی که شروع به خواندن این شعر و لذت بردن از آن کردم با عجله قصد داشتم بیام اینجا و بنویسم به به .. کنجکاو بودم که این شعر از کیست ؟ .. حالا باید بگویم داش محسن دمت گرم .
ضمنا تازه فهمیدم که چرا شاعر نشده ام ؟! من هم مشکل آقای محسن را دارم : در طول عمر نیم قرنی ام دوسه بار بیشتر شعر نگفته ام ولی آنها را از بچه هایم !! هم بیشتر دوست دارم و طبق این معادله لابد اگر دوستشان نداشتم بیشتر می سرودم !