روزه دارم من و افطارم از آن لعل لب است
آرى افطار رطب در رمضان مستحب است
روزِ ماهِ رمضان زلف میفشان که فقیه
بخورد روزهی خود را به گمانى که شب است
شحنه اندر عقب است و من از آن میترسم
که لب لعل تو آلوده به ماءالعنب است
زیر لب وقت نوشتن همه کس نقطه نهد
ای عجب نقطهی خال تو به بالاى لب است
یارب این نقطهی لب را که به بالا بنهاد
نقطه هرجا غلط افتاد مکیدن طلب است
منعم از عشق کند زاهد و آگه نبود
شهرت عشق من از ملک عجم تا عرب است
عشق آن است که از روی حقیقت باشد
هر که را عشق مجازی است حمالالحطب است
گر صبوحى به وصال رخ جانان جان داد
سودن چهره به خاک سر کویش ادب است
شاطر عباس صبوحی قمی
این شعرو شاطر بسیار خوش ادا گفته
من که یادم رفت روزه بودم
طلب کردم که روزه ام را بشکنم
اسم این شاعر عزیز رو نشنیده بودم
چه خوب که
اسمشان را
شما با هنر قشنگشان می نویسی
دستتون درد نکنه
شاطر عباش از شعرای عامی اواخر قرن سیزدهم و شهرتش هم به خاطر بیسوادی و در عین حال داشتن طبع موزون بوده است. اهل تهران بوده و همان طور که از نامش پیداست شغل نانوایی داشته است. در اشعارش لحن عامیانه بیشتر از صنایع ادبی دیده میشود.
در غزلی دیگر میگوید:
از گل آلوده آدم آفریدن مشکل است
با دو بال بسته از جایی پریدن مشکل است
.
.
در چنین وضعی خدایا از خودم هم خستهام
هم تو آگاهی تحمل کردن من مشکل است
.
.
گاهگاهی با خودم میخوانم این مصراع را
سر بریدن راحت است و دل بریدن مشکل است
جالبه که می خواستم بپرسم واقعا شاطر بوده یا نه ؟ جوابمو گرفتم
به نظر میاد خیلی دچار تضاد و احساسات بوده !!! اون نقطه ی لب که پایینه و این یکی بالا !! خیلی بامزه بود .
دو سه سال پیش در وبگردی هایم به این شاعر برخوردم و چند روزی با کمک گوگل در باره ی او و شعرهایش را می خواندم.
چه خوب که حالا شعری از او اینجا می بینم.
و امیدوارم باز هم از او بخوانم.
شعرهایش به قدری ساده و صمیمی و ناب هستند که گویا روانش با شعرهایش همراه است.
در دوران نوجوانی من، ناشری (فکر کنم انتشارات عطایی) مجموعهی اشعار شاعران را در قطع جیبی و روی کاغذ کاهی چاپ میکرد که آنها را جمع میکردم و آخرین آنها را که تا چند سال پیش داشتم همین دیوان(!) شاطر عباس بود. حیف که قدر آن مجموعه را ندانستم.
من به شعرهای این شاعران که دقت می کنم میبنیم که نسبت به ابیات چقدر کلمات عربی دارند. بر خلاف شاعران مشهوری چون حافظ و سعدی و ........ چرا؟ حتا در مکاتبات دوران قاجار خیلی کلمات عربی هست که شاید قبل از آن نبوده. یا بوده و چیزی برای ما نمانده. ولی کتابهای شعری دوران سده های میانی هجری خیلی کلمات عربی کم دارند. یا اگر دارند کلن یک بیت یا نیم بیت عربیه.
مثلن توی این شعر اینا چی هستن؟
ماءالعنب
حمالالحطب
روزه ام را باز با آغوش تو وا می کنم
تا سحر چشمان مستت را تماشا می کنم
بی مهابا صورت ماه تو را می بوسم و
از همین امروز عید فطر برپا می کنم
چشم وگوش وبینی ولب را به دنیا بسته ام
تشنـه ی عشـق تـوام اما مدارا می کنم
در نماز ظهر رکعتهای من گم می شود
عصر ها خود را در آغوش تو پیدا می کنم
ای عزیزان زندگی کاری که با یوسف نکرد
من پس از افطار آن را با زلیخا می کنم
روزه دارم هر چه می بینم دلم لک می زند
بین این مو گنـد میــها یاد حــوا می کنـم
هر که می آید نویدم می دهد عاشق شوم
تا برای عشق جایی نیست ، بی جا می کنم
روزه ی مریم نشسته بر لب معشوقه ام
آخرش یک روز من این روزه را وا می کنم
استاد فرامرز عرب عامری