در رهگذار عمر که چون باد میرویم
آن دم غنیمت است که دلشاد میرویم
چون گل بیا به خندهی مستانه بشکفیم
کز غارت خزان همه بر باد میرویم
یاد از بد زمانه چه آریم ما که خود
در گردش زمان همه از یاد میرویم
چون سرو سرفراز در این باغ دلگشا
خرم دمی که فارغ و آزاد میرویم
ما عاشقیم و در غم شیرینلبان «ادیب»
با اشک و آه از پی فرهاد میرویم
عبدالعلی ادیب برومند
گاهی فکر می کنم در این روزگار هنوز می شه از این منظر به هستی نگاه کرد؟!
برای شما هنوز زود است، ولی من واقعاً دیگر فکر میکنم خیلی زود فراموش میشوم.
زود نیست رشاد عزیز
ما نسلی هستیم که جوانی از کودکی به یاد داریم، از نو جوانی به پیری رسیدیم، من هم نمیتونم اینجوری به هستی نگاه کنم، با اینکه آنتروپی از جوانی روی جسمم هم سایه انداخته چه رسد به روح و روان!
فراموش نکنید تنها شما نیستید. زندگی سه نسل هر کدام به نوعی تباه شد. با این همه، من که جزو نسل اول هستم این همه ناامید نیستم. بشر به امید نفس میکشد. هر چه کمتر جا بزنید امیدوارتر میشوید و هر چه امیدوارتر باشید کمتر جا میزنید.
با این نیم بیت اصلن کنار نمیام. ینی نمی تونم درست بخونم:

ما عاشقیم و در غم شیرینلبان «ادیب»
بعد از لبان باید کسره بزارم یا کاما؟ کاما به نظر درست تر میاد. ها؟
در ضمن من بعد از دیدن فیلم "در جستجوی گمنامی" فکر کنم کم کم باید تا بالای صد سال بروم. اونم با سیب زمینی سرخ کرده که می گویند عامل سرطان است.
با کسره که اصلاً درست نیست. کاما هم نمیخواد، فقط مکث کوتاهی کافی است.
اون مرحوم بعد از 80 سالگی تازه شروع به خوردن سیبزمینی سرخکرده کرد. تا اون وقت غذاهای سالم میخورد. من که اگر به 70 برسم شاهکار کردهام. تازه کلی سالم زندگی میکنم. بگذریم که همینش هم زیادیمه!
در رهگذار عمر که چون باد میرویم
آن دم غنیمت است که دلشاد میرویم
دروووووووووود بر آقای رشاد. همین دو مصرعش ما را بس! درس امروز را گرفتیم. سپاس :)