-
مینای دگر
شنبه 9 اردیبهشتماه سال 1391 18:49
گر چه مستیم و خرابیم چو شبهای دگر باز کن ساقی مجلس سر مینای دگر امشبی را که در آنیم غنیمت شمریم شاید ای جان نرسیدیم به فردای دگر عهد کردم که دگر می نخورم در همه عمر به جز از امشب و فرداشب و شبهای دگر مست مستم مشکن قدر خود ای پنجه ی غم من به میخانهام امشب تو برو جای دگر چه به میخانه چه محراب حرامم باشد گر به جز عشق...
-
غمهای دگر
سهشنبه 29 فروردینماه سال 1391 20:10
از سر کوی تو گیرم که روم جای دگر کو دلی تا بسپارم به دلارای دگر عاقبت از سر کوی تو برون باید رفت گیرم امروز دگر ماندم و فردای دگر مگر آزاد کنی ور نه چو من بندهی پیر گر فروشی نستاند ز تو مولای دگر بهر مجنون تو این کوه و بیابان تنگ است بهر ما کوه دگر باید و صحرای دگر سرو یکپای اگر قد تو بیند در باغ زیر دامن ز خجالت...
-
حیران
پنجشنبه 10 فروردینماه سال 1391 09:35
از جفاهای یار جز برِ یار ناکسم گر به کس برم زنهار بگرفت از سپهر زنگاری باز آیینهی دلم زنگار چون کنم آرزوی روی کسی کارزو را نداده ره به کنار ای تو را آستان مدارِ جهان وی تو را آستین جهانِ مدار دست ما را بر آستان بستند دستی از آستین غیب برآر بیخود از باده میدویدم دوش تا به دیرم دراوفتاد گذار پیر دیر از درون صلا درد...
-
بهار
شنبه 27 اسفندماه سال 1390 19:31
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA چمن بی همنشین زندان جان است صفای بوستان از دوستان است بهار عاشقان رخسار یار است به هر جا نوگلی باشد بهار است رهی معیری
-
عکس یار
یکشنبه 21 اسفندماه سال 1390 13:30
به روی سینهی من دستگاه عکاسی تو همچون قبلهی معبود در مقابل من تلاش سخت نمودم که عکس روی تو را به شیشه گیرم و چیزی نگشت حاصل من ز بیلیاقتی خویش شرمگین بودم ولی توجه دل کرد حل مشکل من ببین که عکس جمال تو را ز شیشهی عکس به خویش جلب نمودهاست شیشهی دل من ابوالقاسم لاهوتی ارسالی توسط سرکار خانم فرناز...
-
عشق
یکشنبه 14 اسفندماه سال 1390 09:55
خاک دل آن روز که میبیختند شبنمی از عشق بر او ریختند بی اثر مهر چه آب و چه گل بی نمک عشق چه سنگ و چه دل چند زنی قلب سیه بر محک سنگ بود دل که ندارد نمک ذوق جنون از سر دیوانه پرس لذت سوز از دل پروانه پرس دل که ز عشق آتش سودا در اوست بهتر از آن دل که نه یاری در اوست نیست دل آن دل که در او داغ نیست لالهی بیداغ در این...
-
منم
یکشنبه 7 اسفندماه سال 1390 16:08
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA آن که خود را نفسی شاد ندیدهاست منم وان که هرگز به مرادی نرسیدهاست منم آن که صد جور کشیدهاست ز هر خار و خسی وز سر کوی وفا پا نکشیدهاست منم آن که چون غنچهی پژمرده در این باغ بسی بر دلش باد نشاطی نوزیدهاست منم عندلیبی که در این باغ ز بیداد گلی نیست خاری که به پایش...
-
نگاه
شنبه 29 بهمنماه سال 1390 12:44
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA من ندانم به نگاه تو چه رازیست نهان که مر آن راز توان دیدن و گفتن نتوان که شنیده است نهانی که در آید در چشم یا که دیده است پدیدی که نیاید بزبان یک جهان راز در آمیخته داری به نگاه در دو چشم تو فروخفته مگر راز جهان چو بسویم نگری لرزم و با خود گویم که جهانی است پر از راز بسویم...
-
قیاس
شنبه 22 بهمنماه سال 1390 13:12
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 روزگار آشفتهتر یا زلف تو یا کار من ذره کمتر یا دهانت یا دل غمخوار من شب سیهتر یا دلت یا حال من یا خال تو شهد خوشتر یا لبت یا لفظ گوهربار من نظم پروین خوبتر یا درّ و یا دندان تو قامت تو راستتر یا سرو یا گفتار من وصل تو دلجویتر یا شعرهای نغز...
-
روزه
یکشنبه 16 بهمنماه سال 1390 14:37
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 روزه دارم من و افطارم از آن لعل لب است آرى افطار رطب در رمضان مستحب است روزِ ماهِ رمضان زلف میفشان که فقیه بخورد روزهی خود را به گمانى که شب است شحنه اندر عقب است و من از آن میترسم که لب لعل تو آلوده به ماءالعنب است زیر لب وقت نوشتن همه کس نقطه...
-
اهل معرفت
دوشنبه 10 بهمنماه سال 1390 21:05
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 منم که جز در میخانهام پناهی نیست به غیر پیر مغانم دلیل راهی نیست به سلک فقر و قناعت از آن خوشم کاین ملک به زیر امر وزیری و حکم شاهی نیست به تاج نیست سر اهل معرفت محتاج که به ز بیکلهی در جهان کلاهی نیست گناه چشم تو دارد که میبرد دل من وگرنه...
-
بر سنگ گور
دوشنبه 3 بهمنماه سال 1390 11:31
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 یک روز، دلآزرده بر این گور نشینید هر یک ز شما زمزمهای تازه کشد پیش و آنگه همه با یاد من این نغمه برآرید: «من از همه بیزارم و بیزارتر از خویش» اشکی دو سه بیهوده بر این خاک فشانید وز جمع شما کس نپسندد ره پرهیز ناگاه یکی زمزمه خیزد ز بُن گور: «من...
-
دلبر
یکشنبه 25 دیماه سال 1390 08:55
رنگزردی تا به کی زین چرخ اخضر داشتن چشم احسان تا به چند از ماه و اختر داشتن هدهدآسا تا به کی از عرش بلقیس فلک مر سلیمان خرد را نامه بر پر داشتن دست بر بر یک زمان در خدمت دلدار نه چرخ را در سجده تا کی پشت چنبر داشتن از همه جز یاد او پیوند میباید برید غیر دلبر باید از هر چیز دل برداشتن سرو را لرزد دل از قدش چو بید...
-
درخت آسوریک
سهشنبه 20 دیماه سال 1390 09:22
درختی رسته است سراسر کشور سورستان بُنَش ، خشک است سرش ، است تر برگش به نی ماند بَرَش ماند به انگور شیرین بار آورد برای مردمان آن درخت بلند با بز، نبرد کرد که:من،از تو برترم به بسیار گونه چیز و مرا ، به خونیرس زمین درختی ، همتن نیست چه ، شاه از من خورد چون نو بار آورم تخته کشتیانم فرسپ بادبانانم جاروب از من کنند که...
-
آرزو
پنجشنبه 15 دیماه سال 1390 08:16
همه هست آرزویم که ببینم از تو رویى چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویى به کسى جمال خود را ننمودهاى و بینم همه جا به هر زبانى بود از تو گفتگویى به ره تو بس که نالم ز غم تو بس که مویم شدهام ز ناله نالى شدهام ز مویه مویى همه خوشدل این که مطرب بزند به تار چنگى من از آن خوشم که چنگى بزنم به تار مویى چه شود که راه یابد...
-
غربت
شنبه 10 دیماه سال 1390 22:16
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 این خانه قشنگ است ولی خانهی من نیست این خاک چه زیباست ولی خاک وطن نیست آن دختر چشمآبی گیسویطلایی طناز سیهچشم چو معشوقهی من نیست آن کشور نو آن وطن دانش و صنعت هرگز به دلانگیزی ایران کهن نیست در مشهد و یزد و قم و سمنان و لرستان لطفی است که در...
-
به چشم
دوشنبه 5 دیماه سال 1390 11:04
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA گفت ماه من به کویم کن گذر گفتم به چشم گفتمش آیم به پا گفتا به سر گفتم به چشم گفت جاى دلبران باشد کجا گفتم به دل گفت گر خواهند مأوایى دگر گفتم به چشم گفت در راهم گذارى سر کجا گفتم به خاک گفت کن آن خاک را از اشک تر گفتم به چشم گفت دانى خاک راهم چیست گفتم توتیا گفت آن را...
-
غرور
چهارشنبه 30 آذرماه سال 1390 08:48
گر فلک یک صبحدم با من گران باشد سرش شام بیرون میروم چون آفتاب از کشورش مسیح کاشانی
-
ستارهی تنها
جمعه 25 آذرماه سال 1390 09:31
ای ستاره ی تنها در کدامین لحظه ی این شب شب تاریک با ماه آشتی خواهی کرد؟ و سوار بر جاودانگی افق براین تازیانه خونین نظر خواهی دوخت؟ ای ستاره ی تنها ای آخرین ستاره پیش از طلوع از این دشت برو و پیام اینجا را به کهکشان ها برسان و آنان را بگو شهاب هاشان ببارانند بر این ویران، سترون، دشت وهم انگیز و ویران تر ز ویران هدیتی...
-
خنده پس از گریه
جمعه 18 آذرماه سال 1390 13:39
به سر کویت اگر رخت نبندم چکنم و اندر آن کوی اگر ره ندهندم چکنم من ز در بستن و واکردن میخانه به تنگ آمدم گر نکنم باز و نبندم چکنم غم هجران و پریشانی و بدبختی من تو پسندیدی اگر من نپسندم چکنم مانده در قید اسارت تن من وان خم زلف میکشد میروم افتاده به بندم چکنم من به اوضاع تو ای کشور بیصاحبِ جم نکنم گریه پس از گریه...
-
ملک سلیمان
شنبه 12 آذرماه سال 1390 19:43
پیش صاحبنظران ملک سلیمان باد است بلکه آن است سلیمان که ز ملک آزاد است این که گویند که بنیاد جهان بر آب است مشنو ای خواجه که چون در نگری بر باد است هر نفس مهر فلک بر دگری میافتد چه توان کرد چو این سفله چنین افتاده است دل در این پیرزن عشوهگر دهر مبند کاین عروسی ست که در عقد بسی داماد است یاد دار این سخن من که پس از من...
-
فراق!
یکشنبه 6 آذرماه سال 1390 18:26
جدا ز لالهرخ خود بهار را چ ک نم هزار داغبهدل لالهزار را چ ک نم ز خون دیده کنارم پر است بی لب یار کنار ک شت و لب جویبار را چ ک نم به طوف باغ غم روز اگر برم بیرون بلا و محنت شبهای تار را چکنم شکاف سینه توانم که بندم از مرهم تراوش مژهی اشکبار را چکنم من سرایندهای این ابیات را نمیشناسم، و سالها قبل آن را در یک...
-
اندیشهی خلاق
جمعه 4 آذرماه سال 1390 20:43
اندیشه خلاق من، نقشی از او تصویر کن او رفت و درد هجر را درمان بدین تدبیر کن مستی مستانش بکش، موی پریشانش بکش پای گریزانش بکش، با جان من زنجیر کن رخسار خواهم شرمگین، اندام خواهم نازنین لبخند خواهم دلنشین، بتوانی ار تصویر کن جوی از خدایان برتری، مستی ز می، حس از پری ایهام و لطف و دلبری، وام از دم شبگیر کن رنگی بزن از...
-
عشق و عقل
چهارشنبه 2 آذرماه سال 1390 07:49
عقل میگفت که دل منزل و مأوای من است عشق خندید که یا جای تو یا جای من است بی تو ای نوگل گلزار طرب هر سر موی نیش خاری است که پیوسته بر اعضای من است پایهی قد من ار لایق تشریف تو نیست جامهی جور تو زیبندهی بالای من است نکنم رنجه ز شرح غم خود خاطر دوست که گواه دل محنت زده سیمای من است ساغر از دست نهادن نه ز ترک طرب است...
-
آزاد!
پنجشنبه 26 آبانماه سال 1390 20:50
ما اگر مالک ابریم و اگر صاحب باد بند بر پای حوادث نتوانیم نهاد جنبش خار و خزف نیست بجز جنبش موج حمله شیر علم نیست بجز حمله باد در خم شش جهت و چار مزاج است اسیر سر و پا بسته که خوانیش بشوخی آزاد گه در این معرکه هنگامه خرد است و بزرگ گه در این مدرسه افسانه نسل است و نژاد گاه غوغای خطر بین وضیع است و شریف گاه دعوای نظر...