پیش صاحبنظران ملک سلیمان باد است
بلکه آن است سلیمان که ز ملک آزاد است
این که گویند که بنیاد جهان بر آب است
مشنو ای خواجه که چون در نگری بر باد است
هر نفس مهر فلک بر دگری میافتد
چه توان کرد چو این سفله چنین افتاده است
دل در این پیرزن عشوهگر دهر مبند
کاین عروسی ست که در عقد بسی داماد است
یاد دار این سخن من که پس از من گویی
یاد باد آن که مرا این سخن از وی یاد است
گر پر از لاله سیراب بود دامن کوه
مرو از راه که آن خون دل فرهاد است
همچو نرگس بگشا چشم و ببین کاندر خاک
چند روی چو گل و قامت چون شمشاد است
خیمه انس مزن بر در این کهنه رباط
که اساسش همه بی موقع و بی بنیاد است
حاصلی نیست به جز غم ز جهان خواجو را
شادی جان کسی کز دو جهان آزاد است
خواجوی کرمانی
خواجوی کرمانی که بنده خدا شاعر است.
نیست؟
مگه کسی گفته نیست؟
تا جایی که به یاد دارم:
قرار بود اینجا شعر هایی که نایاب هستند یا نمی دونم سراینده ی آنها شاعر نبوده باشند و .............. اینا باشد. اگر نه که من حرفی ندارم.
فردا یهو ممکنه مثلن یک شعر از سعدی یا حافظ هم اینجا بینیم. بعدش نام آن ها میشود چه؟
ینی دوست داری که من از فردا کلی غزلیات حافظ و سعدی برایت بفرستم؟
خواجوی کرمانی از شعرایی است که شهرهایش کمتر چنگی به دل میزنند و تک و توک غزل های زیبا دارد. اگر هم اشتهاری پیدا کرده است به خاطر این است که در مقبرهاش در شیراز است و اسمش همه جا همراه با سعدی و حافظ میآید.
دوم وبلاگهای وزینی برای نوشتن از سعدی و حافط و مولانا و فردوسی هست. ولی کسی نامی از خواجو نمیبرد. بد کردم مطرحش کردم؟ سفارت اینگیلیسای خبیث رو که اشغال نکردم که!
غزلیات سعدی و حافظ رو خودم هم دارم. چیزی بفرست که نداشته باشم.
راست میگی. من یک سررسید دارم که توی هر صفحه اش یک غزل از خواجوی کرمانی نوشته ولی اصلن زیبا نیستند.
ولی این یکی چرا.
چه جالب. خواجوی کرمانی و شیراز. انگار در جوار سعدیه. آره؟
داره یه چیزایی یادم میاد. از دورانی که شش ماهی که هر پنجشنبه صبح می رفتم شیراز و جمعه غروب بر میگشتم.
غزل زیبایی است در بیان بی اعتباری و بی وفایی دنیا
مقبره خواجو یکی از باصفاترین و دیدنی ترین مکانهای شیراز است. مقبرهای که شبیهش را کمتر می بینیم به خصوص هنگام شب با اون نور پردازیهای قشنگ...
شعرهای زیبای خواجو هم مثل همین یکی که نوشتید کم نیستند، خواجو یکی از مهمترین شاعرانی است که حافظ از او الهام گرفته، استقبالهای حافظ از خواجو کم نیستند و بسیاری از مفاهیم و نیم بیت هایی شعر خواجو هست در غزلهای حافظ تکرار شده مثلن همین بیت:
دل در این پیرزن عشوهگر دهر مبند
کاین عروسی است که در عقد بسی داماد است
را در شعر حافظ این گونه می خوانیم:
مجو درستی عهد از جهان سست نهاد
که این عجوز عروس هزار داماد است
هر چند این مضمون را به صورتی نزدیک تر به شعر خواجو در شعر اوحدی شاعر هم دوره خواجو هم می بینیم:
مده به شاهد دنیا عنان دل زنهار!
که این عجوزه عروس هزار داماد است.
ممنون که ما را به خواندن این شعرهای خوب و زیبا مهمان می کنید.