غرور

گر فلک یک صبحدم با من گران باشد سرش
شام بیرون می‌روم چون آفتاب از کشورش 

 

مسیح کاشانی

نظرات 6 + ارسال نظر
فروزان پنج‌شنبه 1 دی‌ماه سال 1390 ساعت 12:32 ق.ظ http://narenj33.persianblog.ir

فکر می کنم که این افتاب مملکت کشوری بوده خودش
نگاه جالب و قشنگی داشت

می‌گویند مسیح به سبب دلخوری از شاه عباس آهنگ سفر هند کرد و این شعر را به همین مناسبت سروده است.

پروانه پنج‌شنبه 1 دی‌ماه سال 1390 ساعت 04:17 ب.ظ

به همین دلیل سالهاست همه می گذارند و می روند

بروند و خیال بعضی راحت ..

دل آرا جمعه 2 دی‌ماه سال 1390 ساعت 12:41 ب.ظ

بععععله!

شهرزاد شنبه 3 دی‌ماه سال 1390 ساعت 08:48 ق.ظ

بیت تامل برانگیز و اندیشمندانه‌ای است و بیان قشنگی برای بیان بلندی طبع و آزادگی شاعری که به زمین و زمان باج نمی‌ده چه برسه به شاه وقت.

محسن شنبه 3 دی‌ماه سال 1390 ساعت 08:28 ب.ظ

این مسیح کاشانی همان است که شعر مشهور زیر راسروده؟
باز این چه شورش است که در خلق عالم است
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
یا این محتشم کاشانی است. التبه می دانم که این مال محتشم کاشانی است. ولی خواستم بدانم که محتشم همان مسیح است یا نه؟

یاللعجب!!!! من می‌خونم تو بشمار:

کلیم کاشانی
محتشم کاشانی
عندلیب کاشانی
مسیح کاشانی
فیض کاشانی
مشفق کاشانی

اگه فکر کنم بیشتر هم به یادم میاد

محسن یکشنبه 4 دی‌ماه سال 1390 ساعت 12:24 ب.ظ

من فکر می کردم کاشان فقط محتشم کاشانی رو داره.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد