درخت آسوریک

درختی رسته است

سراسر کشور سورستان

بُنَش ، خشک است

سرش ، است تر

برگش به نی ماند

بَرَش ماند به انگور

شیرین بار آورد

برای مردمان

آن درخت بلند

با بز، نبرد کرد

که:من،از تو برترم

به بسیار گونه چیز

و مرا ، به خونیرس زمین

درختی ، همتن نیست

چه ، شاه از من خورد

چون نو بار آورم

تخته کشتیانم

فرسپ بادبانانم

جاروب از من کنند

که کوبند جو و برنج

دم (دمینه)از من کنند

برای آذران

موزه ام برزیگران را

کفشم ، برهنه پایان را

رسن از من کنند

که پای تو را بندند

چوب از من کنند

که گردن تو را مالند

میخ از من کنند

که سر تو را آویزند

هیمه ام آذران را

که ...تو را بریزند

تابستان سایه ام ،

به سر شهریاران

آشیانم مرغکان را

سایه ام رهگذران را

....

چون آن گفته شد

بوسیله درخت آسوریک

بز پاسخ کرد

که : تو با من ، پیکار می کنی

تو با من نبرد ، می کنی

چون از کرده های من ،

شنیده شود

بود ننگ که با

سخن هرزه ات پیکار کنم

درازی ، دیو بلند

کاکلت ماند به گیس دیو

تا به کی بردباری کنم

از تو بلند بی سود

اگرت پاسخی دهم

ننگی گران بود

....

بشنو ای دیو بلند

دین ویژه مزدیسنا

که هرمزد مهربان آموخت

جز از من که بزم

کس نتواند ستود

چه شیر از من کنند

اندر پرستش یزدان

کمر از من کنند

که مروارید در آن نشانند

پوستم را کنند آبدان

به دشت و بیابان

به روز گرم و نیمروز

آب سرد از من است

نامه از من کنند

و طومار دیوان

دفتر و پادشیر بر من نویسند

زه از من کنند

که بندند بر کمان

انبان از من کنند

برای بازرگانان

....

مزدا پرستان وضو

بر پوست من دارند

چنگ و وین و کنار

و بربط و تمبور

که زنند

به کمک من سرایند

پس من دیگر بار ، برترم

از تو ای درخت آسوریک

اینم سود و نیکی

اینم ، دهش و درود

که از من بز ، برود

در سراسر این پهن بوم

این زرین سخنم

که من به تو گفتم

چنانست که پیش و خوک و گراز

مروارید افشانید

یا چنگ زنید

پیش اُشتر مست

بز به پیروزی شد

خرما اندر ستوه ماند

.... 

 

ارسالی توسط خانم پروانه

نظرات 5 + ارسال نظر
فرناز سه‌شنبه 20 دی‌ماه سال 1390 ساعت 01:33 ب.ظ http://farnaz.aminus3.com/

درخت آسوریک ؟
قشنگ بود و خیلی عجیب !
خوشم اومد و غیر از این دوبار هنوز باز هم خواهم خوند .
جالب اینکه اولین بار به وسطهاش که رسیدم می خواستم بدو بدو به پروانه بگم بیاد اینو بخونه !!!
سوسک شدم !

جالب اینکه خال و هوای عکس های شمارو داره .


فرناز سه‌شنبه 20 دی‌ماه سال 1390 ساعت 01:36 ب.ظ http://farnaz.aminus3.com/

خیلی قشنگه . خیلی .
فرسب ؟ فرسپ ؟ B یا P

متأسفانه در مورد زبان‌های باستان اطلاعات چندانی ندارم. در این مورد می‌توان از سرکار خانم پروانه یا از خانم دل‌آرا پرسید.

پروانه چهارشنبه 21 دی‌ماه سال 1390 ساعت 10:43 ق.ظ http://shahnamehferdowsi.blogsky.com/

این داستان مورد بحث محفل های ادبی و فرهنگی و تاریخی و .. است و چه خوب که اینجا علاقه مندان به تاریخ و ادبیات و فرهنگ همه حضور دارند و حتما دیدگاههای دوستان را خواهیم خواند.
نکته ای که اینجا برایم جالب است پس از این همه گفتگو در آخر با حمله ی بز به درخت (جنگ) موضوع پایان می یابد وگرنه درخت محکم ریشه زده و ایستاده و حرف خودش را می زند.

پروانه چهارشنبه 21 دی‌ماه سال 1390 ساعت 10:48 ق.ظ http://shahnamehferdowsi.blogsky.com/

رشاد گرامی
من هم اگر فرهنگ های گوناگون و اینترنت نباشد هیچ سواد واژه های کهن را ندارم حتی یک فرهنگ شاهنامه در کشوی میز کارم دارم.
به هر حال جستجو به دنبال واژه ی فرسب خواندنی بود.
فرسب و فرسپ هر دو به کار می روند. معنی اصلی آن شاه تیر است که در سقف خانه به کار می رود یعنی تیری که بر عکس همه تیرها کار گذاشته می شود.
در اینجا تیر بادبان است.
و جایی میان تهران و آمل( پس هنوز این واژه زنده است)
این پیوند را ببینید :
http://iranshahrpedia.org/fa/indexer#limit:25|page:7|prefix:ف|

احسان طبری هم در پی‌نوشت ترجمه خود فرسپ و معنی آن رادیرک کشتی نوشته است.

فلورا جمعه 23 دی‌ماه سال 1390 ساعت 11:38 ب.ظ

درود... نامی از شاعر برده نشده...
اما گفت و شنود قشنگی بود...

سرکار خانم پروانه توضیح کامل داده‌اند:
http://ketabamoon.blogsky.com/1390/10/20/post-266/

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد