دیدهام در نگهت هم می و هم میخانه
گردش چشم تو هم ساغر و هم پیمانه
هم مسلمان ز تو حاجت طلبد هم کافر
طاق ابروی تو هم کعبه و هم بتخانه
تو همی شمعی و هم گل چه عجب باشد اگر
که دهد دل به تو هم بلبل و هم پروانه
لعل شیرین تو هم قوت بود هم قوّت
خال گیرای تو هم دام بود هم دانه
گفت قصاب! تو دیوانه شدی یا عاشق
ای به قربان تو هم عاشق و هم دیوانه
قصاب کاشانی
98650603600457آیا بالاخره راهی برای کسب درآمد از اینترنت وجود دارد ؟؟؟
یک راه مطمئن و درآمدزا برای کسانیکه مایلند از صفر شروع نموده و از هیچ به همه چیز برسند
درآمد بسیار زیاد , آسان , مطمئن و قانونی برای صاحبان سایتها , وبلاگها و بازاریابها
با هر بازدید و سابقه فعالیتی که دارید به گروه ما بپیوندید
>>> و طعم واقعی پول اینترنتی را حس کنید <<<
آیا تا به حال اندیشیده اید که می توانید در منزل و بدون نیاز به خروج از منزل حتی تا سقف 755 هزار تومان در ماه نیز درآمد داشته باشید؟؟؟
برای کسب اطلاعات بیشتر به لینک زیر مراجعه کنید
http://www.site02.z2z.ir
به به. خیلی دلچسب بود.
من کفاش خراسانی شنیده بودم ولی قصاب کاشانی نه.
تازه یک بنّا هم در سنندج بود که شعر میگفت.
واقعن این شاعران این مشاغل را هم داشته اند یا تخلص می کردند؟
چرا، داشتهاند. همین بابا قصاب بوده. شاطر عباس صبوحی هم نانوا بوده. جالب این اکثراً بیسواد بودهاند و از بدیع و عروض بیخبر، و ظرایف شعری را به صورت غیرارادی رعایت میکردهاند
آها... حالا من یه خورده اظهار فضل کنم!
این قصاب و نقاش و بقال و نجارها، مشکوک می زنن. شعرهای اینا غالبا وجه شاهد بازی داره و نباید خیلی گل و بلبلی بهش نگاه کرد.
مثلا همین شعر رو دفعه ی اول که شروع کردم به خوندن، بدون این که بدونم شاعرش کیه، فکر کردم خطاب مرد به زن نیست، می تونه مرد به مرد باشه. ویژگی هایی رو هم داره توصیف می کنه ـ نگاه، ابرو، لب و خال ـ که الزاما زنونه نیستن. مثلا حرف از قد و زلف و اینها نزده. همین طور هم حرف از مستوری و ناز کردن و این جور چیزها هم نزده.
من خیلی اطلاعات دقیق ندارم، ولی این یکی به نظرم میاد که این جوری باشه.
ما هم میدونیم. ولی میگیم انشاالله گربه است. خوب معلومه توی جامعه ی بستهی ما حتی شاعران طراز اول هم شعرهاشون مشکوک میزنه. اگه یک روز تصمیم به خوندن بخشهای حذف شدهی کلیات سعدی گرفتی میفهمی چی میگم. ماها یاد گرفتیم به روی خودمون نیاریم. شما هم این وجه اشعار را غمض عین بفرمایید خانم دکتر.
حالا منم یه چیزی بگم
من فکر می کنم این شعر خطاب به مردی در سطح بالاتر سروده شده
مثلا ملای اون زمان
و چون گفته هم مسلمان ز تو حاجت طلبد هم کافر
فکر میکنم ملای مسجدشان بوده وجواب همه رو می داده
به خاطر همین مورد تمکین این قصاب کاشانی بوده
البته همینطوری میگم
ناراحت نشین یه وقت
چرا ناراحت بشیم؟ این از خوبی یک شعره که بشه برداشت های مختلف ازش کرد. خوب این هم یک نظره. خیلی هم ممنون.
من تا قبل از خوندن نطرات تنها چیزی که فکرم رو مشغول کرده بود این بود که آدم هم قصاب باشه و هم شاعر . اما باور نمی کردم واقعی باشه و خیلی برام جالب بود .
راستش دیگه خیلی هم برام مهم نیست که برای کی گفته شده باشه .. وقتی حسی در آدمی می تونه زایش های زیبایی داشته باشه یعنی خوب و درسته اوضاع .. به من مربوط نیست که طرف رشید بوده یا نه سبیل یا خال داشته یا نه !
من هم با نظر شما کاملاً موافقم.
برای من اینکه یه قصاب شعر بگه باحال بود
با خوندن نظر دل ارای عزیز این تصور در من شکل گرفت
والا حرف خانم فرناز خیلی هم درسته
مهم خود شعره
اینکه وصف الحال چه کسی است که مهم نیست...
ولی انصافاً قصاب بتونه شعر عاشقانه بگه شاهکاره.
ازین نگرش های جدید به ابیات کهن بسیار بیزارم... اخیرا "مد" شده، دقیقا "مد" شده که به هر کلامی نگاه از روی کنجکاوی برای یافتن رگه هایی از هم جنس خواهی داشته باشیم...
حالا چرا هر کلامی که توش وصف جانانه ای اومده لزوما باید حاصل احساسات همجنس خواهانه یا غیر هم جنس خواهانه باشه؟
به هرکسی که عرض ارادت کنیم لزومن یا همجنس خواهیم یا دگرجنس خواه؟
والله من دیگه میترسم به دوستانم به شما آقای رشاد عزیز، به آقای محسن به خانم پروانه و فرناز و دیگران عرض ارادت و محبت داشته باشم... چون کم کم داریم به چنین وادی هل داده میشیم!!
چند شب پیش در صفحه ی آقای "پرویز جاهد" دو بیتی از مولانا نوشته شده بود:
از ساغر او گیج است سرم / از دیدن او جان است تنم
تنگ است بر او هر هفت فلک/ چون می رود او در پیرهنم
بحث های شداد و غلاظ در گرفت که این دو بیت نشان از همجنس خواه بودن مولانا داره !! واقعا داریم به کجا میریم؟
کاشکی کمی من رو توجیه کنید آقای رشاد عزیز!
فکر نمیکردم که این نگرش تا اینجاها هم اومده باشه! یا شاید من خیلی امل ام!
حیف شد شعر این قصاب خوش ذوق به اینجاها کشید... از شما سپاسگزارم
اولاً این که من کمسوادتر از آنم که بخواهم شما را توجیه کنم. ولی با شما در این مورد موافقم. هیچ دلیلی ندارد شعر یا کلام لطیفی خطاب به جنس موافق یا مخالف داشته باشد. میتواند اصلاً مخاطب خاصی نداشته باشد. من همه را به این دید نگاه میکنم. با این حال، هر کسی هر طور دلش میخواهد برداشت کند. در این جور موارد هم اصلاً وارد بحث نمیشوم. جون دیگر حوصلهاش را ندارم. بحث را میگذارم برای جوانترها. آخر عمری فقط میخواهم از زیباییهای شعر لذت ببرم. به اندازه کافی در جوانی بحث و تفسیر ادبی و فلسفی کردهام که به هیچ نتیجهای نرسیدم.
ببخشید با این صراحت صحبت کردم.
نمی دونستم ابنقده خانم فلورا عصباتی هستن
می دونید منظور خاصی نداشتم
و این تصور برایم جالب بود
همین!!!
خانم فلورا بزرگوارتر این هستند که از نظر دادن دیگران عصبانی شوند. ایشان هم نظر خودشان را ابراز کردند. قرار بر دموکراسی و تحمل نظر یکدیگر است. مگر نه؟
باز هم نظر بدهید بیشتر ممنون میشوم. حتی اگر کاملاً با آن مخالف باشم. مطمئنم بقیه هم همین طور فکر میکنند.