شب فسونگر با سکوت خویشتن
سردهد در گوش من آوازها
سایهها را شبچراغ آسمان
گسترد تا سرزمین رازها
باد پنهان گشته در جنگل ز نو
با درختان نیمهشب نجوا کند
دست یازد بیدبن بر سرو مست
ماجرای دیگری بـرپا کند
شب فسونگر با سکوت خویشتن
یادهای مرده را جان میدهد
آتش افـسرده در کانون دل
روح را تبهای پنهان میدهد
باد سرمست از گلوگاه خیال
نغمه پردازد بـه گوش سایهها
بوسهها از شوق و شادی چشمهسار
میزند بر دامن کهپایهها
روح سرگردان من فارغ ز تن
راه گیرد در دیار یادها
آرزو در آرزوی آن پری
پر شود بر بالهای بادها
شب فسونگر با سکوت خویشتن
آتشم بر جان و بر دل میزند
تا کجا میرم! کنون دریای مرگ
موج هستی را به ساحل میزند
دکتر محسن هشترودی
این دکتر محسن اصلن کاری بود که در زندگی نکرده باشه؟ هرچند محسن ها همین به شکلی از نوابغ روزگارند. حتا اگر دکتر نباشند.
باور نمی کنی؟
تو رو دیدم باور کردم.
ولی دکتر محسن هشترودی انصافا از نوایغی بود که کمتر قدر دانسته شد. خودش هم این را می دانست ولی متواضع تر از آن بود که سروصدا کند.
در برابر پروفسورهای قلابی امروزی که با دادن هزار دلار نامشان را به عتوان دانشمند سال ثبت کرده و هزار جور تبلیعات دروغ درباره شان منتشر میکنند.
شعر بسیار زیباییه! آقای رشاد گرامی ما درواقع با اومدن به اینجا داریم یک دوره تاریخ ادبیات معاصر رو به زیباترین شکلی مرور میکنیم....بسیار سپاسگزارم
اما از پاره ی زیر بسیار خوشم اومد... واقعا یکی از کارکردهای شبهای دراز زمستون همینه،گاهی علیرغم تلخی ، بسیار دوستشون دارم؛ یادهای مرده رو، و تبهای بناچار رو!
شب فسونگر با سکوت خویشتن
یادهای مرده را جان میدهد
آتش افـسرده در کانون دل
روح را تبهای پنهان میدهد
همینطور پاره ی دیگری که با همین شب فسونگر آغاز میشه:
شب فسونگر با سکوت خویشتن
آتشم بر جان و بر دل میزند
تا کجا میرم! کنون دریای مرگ
موج هستی را به ساحل میزند
نفهمیدم چرا بعد از "تا کجا میرم" علامت تعجب گذاشتین؟!
خوشحالم که خوشتون اومد.
گرچه شعرهای روان و شاعرانهی بهتر از این هم در بارهی شب در ادبیات معاصر هست، ولی از دوران جوانی این شعر دکتر هشترودی را یک نوع بیان احساس خود نسبت شب میدانم. «آتش افسرده در کانون دل / روح را تبهای پنهان میدهد» معرکه است.
من اصولاً استفاده از علائم سجاوندی در داخل شعرها (مخصوصاً کلاسیک) را دوست ندارم. اینجا قاعدتا برای وضوح بیشتر باید ویرگول باشد، ولی یادم نیست از روی چه متنی نوشتهام که علامت نعجب داشته است.