یاد

صبح خورشید چون نماید روی

یاد رخسار همچو ماه توام

شب بر آفاق چون فشاند مشک

یاد آن گیسوی سیاه توام

غنچه چون بشکفد به وقت سحر

یاد لبخند صبحگاه توام

نرگس از خواب چون گشاید چشم

یاد آن دلنشین نگاه توام

بهر گل چون کند فغان بلبل

یاد هجران عمرکاه توام

مظهر حسن و لطف یزدانی

خرّما من که در پناه توام

احمدعلی رجائی

نظرات 4 + ارسال نظر
محبوبه سه‌شنبه 28 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 09:28 ق.ظ

چقدر پر ز احساس ... هجران عمرکاه ....

محسن سه‌شنبه 28 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 09:38 ق.ظ http://sedahamoon.blogsky.com

هم امروز که آمدم بلاگ اسکای
چهره ی بلاگ شعر تو دیدم

به به.

درهمین حوالی سه‌شنبه 28 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 06:34 ب.ظ http://darhaminhavali123.blogfa.com

نه بهار با هیچ اردیبهشتی

نه تابستان با هیچ شهریوری

ونه زمستان با هیچ اسفندی

اندازه پاییز به مذاق خیابانها خوش نیامد

پـائیز مــهری داشـت کـه بـــَر دل هـر خیـابان مـی نشست . . .

درهمین حوالی شنبه 2 دی‌ماه سال 1391 ساعت 05:45 ب.ظ http://darhaminhavali123.blogfa.com

سهراب سپهری؛

در جشن تولد یک سالگی فرزندش گفت :

عزیزم؛

یک بهار، یک تابستان، یک پاییز و یک زمستان را دیدی؟

از این پس همه چیز تکراریست ...!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد