بس ستم دیده از این مردم بی پا و سرم
همچو مژگان تو برگشته ز مردم نظرم
منم آن مرغ که پرواز بلندم چون بود
ز حسد خلق بداندیش بریدند پرم
شکوه از فقر کنم بهر چه کز دولت عشق
اشک سیمین و رخ زرد بود سیم و زرم
محرم راز درون نیست به غیر از دل و من
سزد ار سینه پی جستن محرم بدرم
عبدالحسین سپنتا
همیشه این اشبتاه را می کنم. عبدالحسین سپنتا آیا همان کسی نیست که اولین فیلم ناطق سینمای ایران را ساخت؟
یا او غلامحسین بود؟
درسته، خودشه.
راس گفتی. عبدالحسین سپنتاست.
یاد و خاطره اش برای همیشه در تاریخ هنر ایران گرامی باد. چه در شعر و چه در سینما. که هر دوی این هنرهاشعراند.
این قسمت عجب تشبیه بکری داشت:
همچو مژگان تو برگشته ز مردم نظرم!
این شلکی شدم
جداً تشبیه محشریه.