محرم

بس ستم دیده از این مردم بی پا و سرم

همچو مژگان تو برگشته ز مردم نظرم

منم آن مرغ که پرواز بلندم چون بود

ز حسد خلق بداندیش بریدند پرم

شکوه از فقر کنم بهر چه کز دولت عشق

اشک سیمین و رخ زرد بود سیم و زرم

محرم راز درون نیست به غیر از دل و من

سزد ار سینه پی جستن محرم بدرم

عبدالحسین سپنتا

نظرات 3 + ارسال نظر
محسن شنبه 16 دی‌ماه سال 1391 ساعت 12:32 ق.ظ http://sedahamoon.blogsky.com

همیشه این اشبتاه را می کنم. عبدالحسین سپنتا آیا همان کسی نیست که اولین فیلم ناطق سینمای ایران را ساخت؟
یا او غلامحسین بود؟

درسته، خودشه.

محسن شنبه 16 دی‌ماه سال 1391 ساعت 08:48 ب.ظ http://sedahamoon.blogsky.com

راس گفتی. عبدالحسین سپنتاست.
یاد و خاطره اش برای همیشه در تاریخ هنر ایران گرامی باد. چه در شعر و چه در سینما. که هر دوی این هنرهاشعراند.

محبوبه سه‌شنبه 26 دی‌ماه سال 1391 ساعت 09:23 ب.ظ

این قسمت عجب تشبیه بکری داشت:

همچو مژگان تو برگشته ز مردم نظرم!

این شلکی شدم

جداً تشبیه محشریه.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد