بهار

عید آمد و زینت یافت باغ از گل و ریحان‌ها

آواز طرب برداشت بلبل به گلستان‌ها

وقت است که می‌خواران از باغ برون آیند

بنهفته گل و سنبل در جیب گربیان‌ها

وقت است که پوشد کوه از سبزه‌ی نورسته

پیراهن زنگاری آویخته دامن‌ها

وقت است که بگدازد برف از شرر خورشید

وز کوه گذارد سیل سر سوی بیابان‌ها

داوری شیرازی

نظرات 7 + ارسال نظر
شهرزاد چهارشنبه 18 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 09:46 ق.ظ

فکر می کنم استقبالی از این غزل سعدی باشد:

وقتی دل شیدایی می رفت به بستان ها
بی خویشتنم کردی بوی گل و ریحان ها

در نیم بیت دوم بیت سوم، دامن ها نباید دامان ها باشد؟

کاملاً درست می‌فرمایید.
بسیاری شاعران متأخر (مخصوصاً شیرازی) تحت تأثیر اشعار سعدی (مخصوصاً در وصف بهار) بوده‌اند. کم نیستند این نمونه شعرهای استقبالی از سعدی.
ظاهراً و در قیاس با ابیات دیگر باید دامان‌ها باشد، ولی مصراع سکته‌ی کوچکی پیدا می‌کند. به هر حال «داوری» است، نه «سعدی» که کارش بی‌عیب باشد!

نیره پنج‌شنبه 19 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 12:00 ق.ظ http://bahareman.blogsky.com/

این وزن رو خیلی دوست دارم
و اما درباره وبلاگ همه جا الان همین طوره همه رفتند فیس بوک تازه بی رونق تر و بی جذابیت تر از وبلاک من نیست ... خیالتون راحت و امیدوار باشید...

ممنون. یک دوست هم برای کشاندن من به اینجا کافی است.

فلورا دوشنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 06:00 ق.ظ

رشاد گرامی
بنظرم شعر ادامه هم داره،نه؟
ببینید شعر سعدی خوب گفتار چه زیباست که وقتی تقلیدی از احساسش رو در غزلی میبینیم باز هم حس زیبایی پسندی انسان تحریک میشه... سپاس

حق با شماست. احتمالاْ ابیات دیگر هم دارد. من بسیاری از شعرها را از روی برنامه‌های گلهای رادیو مینوشتم که بیشتر اوقات فقط چند بیت از یک غزل بودند. این هم یکی از آنهاست.

خودش هم میگه: قیامت میکنی سعدی بدین شیرین سخن گفتن!

محسن دوشنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 11:56 ق.ظ http://after23.blogsky.com

کاشی وقتی شاعر هایی رو مینویسی که مثلن من مطلقن اسمشونو نشنیدم توی ادامه ی مطلب یکی دو خط و نه زیادتر در موردشان می نوشتی.
خیلی محشر میشد.

من نخسوزن نمی‌نویسم که یه وخت کار تحقیق رو کنار نذاری!

ولی حالا استثنائاً در مورد داوری می‌نویسم که دلخور نشی. داوری یکی از پسران (که همه شاعر بوده اند) وصال شیرازی است که از خطاطان و خوشنویسان به نام قرن سیزدهم بوده است. دیوان شعر بسیار مفصلی دارد و انگار غم نان نداشته است که توانسته است ده پانزده هزار بیت شعر ردیف کند.

محسن سه‌شنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 09:39 ق.ظ

من یک ریز مشغول تحقیقم. ولی این چیزی که تو نوشتی نمی دونم چقدر از وقت تو رو گرفته. من نظرم اینه که اگر قراره تو تحقیق کنی و بنویسی خب نه نکن. بزار برای بقیه. ولی اگر می دونی خب بنویس.
مثلن نمی دونی من روی عکسای آرامستان مشاهیر آذربایجان چه جونی میککنم. از روی تاریخ تولد و وفات سنگ قبرشون توی اینترنت خودشونو پیدا میکنم. بعد متن رو ترجمه می کنم -با گوگل- بعد یکی دو خطی جور می کنم و می نویسم.

خوب نه، اینی که من نوشتم نیاز به تحقیق نداشت، ولی ارزش زیادی هم نداشت. اگر دوستان علاقه ای نشان بدهند و در کامنت نظری بدهند موضوع خود شاعر هم پیش کشیده میشود (مثل مورد ابوالقاسم لاهوتی یا حسن هنرمندی) که موضوع را جالب تر میکند.

کاری که تو میکنی خیلی تفاوت دارد و تحقیقی واقعی است. ارزش آن هم قابل قیاس با دو سطری که در مورد داوری نوشتم نیست.
من کمی با زبان روسی آشنایی دارم، اگر کمکی میتوانم بکنم حاضرم.

محسن دوشنبه 6 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 08:50 ب.ظ http://sedahamoon.blogsky.com

متاسفانه عکس ها را اگر سبک کنم که بفرستم سنگ قبر تار می شود. بخواهم با اندازه ی اصلی بفرستم هم نمی توانم چون سنگین هستند. ببینم چه کار می تونم می کنم.

نیره پنج‌شنبه 9 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 04:33 ب.ظ http://bahareman.blogsky.com/

چشم انتظاریم... پُستی دگر؟

چشم!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد