گرد غم

نه همین می‌رمد آن نوگل خندان از من

می‌کشد خار در این بادیه دامان از من

با من آمیزش او الفت موج است و کنار

روز و شب با من و پیوسته گریزان از من

قمری سوخته‌بالم به پناه که روم

تا به کی سرکشی ای سرو خرامان از من

به تکلم به تبسم به خموشی به نگاه

می‌توان برد به هر شیوه دل آسان از من

نیست پرهیز من از زهد که خاکم بر سر

ترسم آلوده شود دامن عصیان از من

اشک بیهوده مریز این همه از دیده کلیم

گرد غم را نتوان شست به طوفان از من

کلیم کاشانی

نظرات 6 + ارسال نظر
منم کشاورز دوشنبه 24 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 10:27 ق.ظ http://imfarmer.blogfa.com

سلام
مطلبتون جالب بود
تشکر
موفق باشید.

دل آرا دوشنبه 24 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 06:56 ب.ظ

آقا ما اعتراض داریم! این غزل برخلاف مانیفست وبلاگتونه!!!
هر دیپلمه علوم انسانی حداقل یه بار برای امتحان خوندتش!

این از نشانه‌های پیریه. زمان ما نبود. کتاب‌های جدید رو هم خبر ندارم. اعتراض دیگه‌ای ندارید؟

محسن دوشنبه 24 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 10:43 ب.ظ http://s2.picofile.com/file/7847576662/Bebinamat_ICAB.mp3.html

منم عمرن شنیده باشم اینو.
فک کنم توی کتابهای نوباوگان هست.
به نظرم اعتراض دل آرا وارد نباشه.

مائده دوشنبه 24 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 11:33 ب.ظ

هر دیپلمه انسانى حتما یه بار خوندتش اما باید بگم معلم ادبیات مدرسمون غلط معنیش مى کرد!

این جور چیزا از زمان ما هم بوده، شما خودشو ناراحت نکن!

محسن سه‌شنبه 25 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 09:35 ق.ظ

آهااااااااا.
انسانی.
من فک کردم مثل علوم تجربیا و ریاضیا، غیرانسانی.

دل آرا به خاطر ما ببخش. ما انسانی نیستیم.

شهرزاد سه‌شنبه 25 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 10:15 ق.ظ

به تکلم به تبسم به خموشی به نگاه
می‌توان برد به هر شیوه دل آسان از من!!!!

این شناخت خوب شاعر از خودش و بیان آن در این یک جمله دلیل محکمی است برای بیت اول و رمیدن همه از او. وقتی این دو بیت را پیش هم می گذاریم معلوم می شود چرا از نوگل خندان گرفته تا خار بیابان همه دامن از او می کشند.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد