دولت عشق

جلوه تا در نظر آن سرو خرامانم کرد

پا به گل دست به دل سر به گریبانم کرد

داستان شب هجران تو گفتم با شمع

آنقدر سوخت که از گفته پشیمانم کرد

ذوق تعمیر نمی‌ساخت به آب و گل من

خانه‌ی سیل غم آباد که ویرانم کرد

عاقبت حشمت و هستی مرا داد به باد

دولت عشق بنازم که سلیمانم کرد

هر گلی را که شب وصل تو چیدم آخر

روز هجران تو از دیده به دامانم کرد

ناشناس

نظرات 5 + ارسال نظر
محسن چهارشنبه 16 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 10:44 ب.ظ http://sedahamoon.blogsky.com

آشناترین بیت این قطعه اینه:
داستان شب هجران تو گفتم با شمع
آنقدر سوخت که از گفته پشیمانم کرد
که اگه توی اینترنت دنبالش بگردی توی اشعار هزارتا شاعر پیدا میشه.

من سه بیت دیگر با همین ردیف و وزن و قافیه از شاعری به نام «سخای لاری» یادداشت کرده‌ام:

در شب هجر تو شرمنده‌ی احسانم کرد
دیده از بس گهر اشک به دامانم کرد
شمه‌ای از گل روی تو به بلبل گفتم
آن تنک‌حوصله رسوای گلستانم کرد
زلف او بود «سخا» حاصل سرمایه‌ی عمر
شانه آخر ز کفم برد و پریشانم کرد

نیره جمعه 18 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 05:53 ب.ظ http://bahareman.blogsky.com

درود
این بیت آشنا رو وقتی نوجوان بودم در نوارهای کاست کافی و در روضه ها و دردل های هجران امام زمان در حالی که گریه می کرد بسیار شنیدم

شهرزاد دوشنبه 21 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 10:00 ق.ظ

من هم چند بیت با همین مضمونی که شما به آن اشاره کرده اید در گنجور پیدا کردم. منتها آنجا نام شاعر را شاطر عباس صبوحی نوشته:

دیده در هجر تو شرمندهٔ احسانم کرد
بس که شب‌ها گهر اشک بدامانم کرد
عاشقان دوش ز گیسوی تو دیوانه شدند
حال آشفتهٔ آن جمع پریشانم کرد
تا که ویران شدم آمد به کفم گنج مراد
خانهٔ سیل غم آباد که ویرانم کرد
شمّه‌ای از گل روی تو به بلبل گفتم
آن تُنُک حوصله رسوای گلستانم کرد
داستان شب هجران تو گفتم با شمع
آنقدر سوخت که از گفته پشیمانم کرد

شهرزاد دوشنبه 21 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 10:03 ق.ظ

این بیت هم به نظرم هنرمندانه، زیبا و سرشار از ذوق شاعرانه است:
ذوق تعمیر نمی ساخت به آب و گل من
خانه سیل غم آباد که ویرانم کرد

از بیت عاقبت حشمت و هستی مرا داد به باد.... یاد این بیت حافظ می افتم:
حافظ از دولت عشق تو سلیمانی شد
یعنی از وصل تواش نیست به جز باد به دست

محبوب پنج‌شنبه 31 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 06:05 ق.ظ http://a-tree.blogsky.com

داستان شب هجران تو گفتم با شمع

آنقدر سوخت که از گفته پشیمانم کرد

دروووود
آشنا ترین و دلچسب ترین بیت همین بود
و البته من می خواستم یه اعترافی بکنم
این شعر از من بود
امان از فروتنی...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد