مبتلا

شکسته‌خاطر و آزرده‌جان و خسته‌تنم

کسی مباد چنین زار و مبتلا که منم

بلای جان من این عقل مصلحت‌بین است

بیار باده که غافل کند ز خویشتنم

چو شمع آتش سوزان درون جان دارم

ببینن به روشنی فکر و گرمی سخنم

مؤید ثابتی

نظرات 5 + ارسال نظر
محسن یکشنبه 17 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 10:16 ق.ظ http://after23.blogsky.com/

چقد سخت بود!

شعر به این روانی و روشنی، کجاش سخت بود؟

محسن دوشنبه 18 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 11:31 ق.ظ http://after23.blogsky.com/

تو دانشمندی وگرنه من اصلن باهاش راحت نیستم.

فرناز دوشنبه 25 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 08:38 ب.ظ http://farn-sighs.blogsky.com/

شکسته‌خاطر و آزرده‌جان و خسته‌تنم ...

مثل حافظ باز کردن بود برایم , دلم گرفته بود و به اینجا آمدم و وصف حالم را خواندم . :(

قابل توجه محسن : من هم دانشمندم و خیلی با این شعر راحت !

محسن جمعه 29 شهریور‌ماه سال 1392 ساعت 12:41 ق.ظ http://http:/sedahamoon.blogsky.com

به خانم فرناز: من در دانشمند بودن شما شکی ندارم.

محبوب دوشنبه 8 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 10:41 ق.ظ http://a-tree.blogsky.com

درووود
من این روزا خیلی فهمیدم که این عقل مصلحت‌بین نجات جان من است! راه دل پیش گرفته بودم،گمراهم کردن...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد